گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

چه نان‌ها خوردم از خوان محبت

که شرمم باد از احسان محبت

محبت عشق شد در آخر کار

خرابم کرد طغیان محبت

بگفتا بگذر از جان و دل و دین

[...]

آشفتهٔ شیرازی