×
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۳
گر جملهٔ آفاق همه غم بگرفت
بیغم بود آنکه عشق محکم بگرفت
یک ذره نگر که پای در عشق بکوفت
وان ذره جهان شد که دو عالم بگرفت
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۷۵
دریاب که بیتوام دل از غم بگرفت
خون جگرم عرصهٔ عالم بگرفت
چون است که از باد صبا نشنیدی
کاین نالهٔ زیر من ره بم بگرفت
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۸۰
از ناله ی من پشت فلک خم بگرفت
وز گریه من روی زمین نم بگرفت
اشکم زره دیده برون جست و برفت
گوئی مگر از دود دلش دم بگرفت