گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴

 

هر نفس در کوی جانان کوه غم باید برید

زهر باید نوش کرد از جام جم باید برید

دهر دریایی است بی پایان و ما امواج او

ای رفیقان همچو موج آخر ز هم باید برید

مهدجنبان، درد و [انده] دایهٔ غم، مشفقش

[...]

سعیدا