گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

ترک شیرین شمایلی که مراست

کی توانم بدین دلی که مراست

من گرفتار و یار مستغنی

آه ازین کار مشکلی که مراست

شد پی دستبوس قاتل من

[...]

جامی