گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۱

 

نمی خواهم که با کس راز آن پیمان گسل گویم

خیالش را نشانم پیش و با او راز دل گویم

ز سر تا پا همه جان و دل آمد آن پری پیکر

معاذالله که همچون دیگرانش زآب و گل گویم

نشان قصد من نبود جز آن ترک جفاپیشه

[...]

جامی