گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶۴

 

بیمارم و لب تشنه و از قافله مانده

آبی که بود در جگرم ز آبله مانده

بگشا سر آن زلف چو زنجیر و نگه کن

جان داده صد آشفته و در سلسله مانده

تن غرقه بخون دل و محبوب نه راضی

[...]

اهلی شیرازی