گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۰

 

یار همان، عهد همان، دل همان

آب همان، خاک همان، گِل همان

مؤمن و کافِر سوی حق ره برد

زاهد گمره به باطل همان

هر دو جهان کشتهٔ عشق تو شد

[...]

ناصر بخارایی