گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸

 

تا به کی ای خضر خواهی این چنین غافل نشست

کشتی دریا کشان از لای خم در گل نشست

می شود نزدیکتر، غم را کنم از خود چو دور

گرد اگر برخاست از دامن مرا بر دل نشست

خویش را چون موج بی باکانه بر دریا زدیم

[...]

سلیم تهرانی