گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۰

 

همین خرسندی ام بس گرچه دور از محفلش گردم

که نام عاشقی چون بشنود من در دلش گردم

عجب بحریست عشق او که گر در خون شوم غرقه

هنوز آن زهره ام نبود که گرد ساحلش گردم

ز شوق دست و تیغ او برقص آیم گه کشتن

[...]

اهلی شیرازی