گنجور

عطار » بی‌سرنامه » بخش ۱

 

ای وصالت کوه را در گل زده

صد هزاران عاربش بر دل زده

عطار
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۲۰ - در مناجات کردن شیخ منصور قدس سره در زندان

 

ای وصالت کوه را در گلزده

صدهزاران عقبها در دل زده

عطار
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۱

 

لیلی اگر سنگ جفا بر کاسهٔ غافل زده

لیلی وشان سنگ ترا مجنون صفت بر دل زده

هر جا که باشد رنگ و بو آورده محمل را فرو

مسکین دلم بیراه و روسرها دران منزل زده

لیلی بصد حشمت روان مجنون به فریاد و فغان

[...]

بابافغانی
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۷ - مدح و قدح

 

آن که او لاف خری ز اول زده

آ‌ن که او بر خر قبل منقل زده

ملک‌الشعرا بهار