گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲

 

پای بر نرگس نهادی چشم بلبل تازه شد

شاخ سنبل را شکستی خاطر گل تازه شد

آن قدر در راه فقر و نیستی کردیم صبر

تا قناعت سبز گردید و توکل تازه شد

شب سخن از پیچش آن زلف آمد در میان

[...]

سعیدا