گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۳

 

شبم آهی ز دل در حسرت قاتل برون آمد

سرش از ‌ید بال‌افشانتر از بسمل برون آمد

چه‌سازد عقل مسکین‌کر نپوشدکسوت مجنون

که لیلی هرکجا بی‌پرده شد محمل برون آمد

ندارد صرفهٔ عزت مقام خود نفهمیدن

[...]

بیدل دهلوی