گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۸۰

 

رفت در خلوت مینا گل و بلبل آسود

بلبل از ناله فرو بست لب و گل آسود

شعله گرمی هنگامه گلزار نشست

غنچه شد شهرت گل، دیده بلبل آسود

دم شمشیر تغافل همه را با من بود

[...]

صائب تبریزی