گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۱

 

شد شبنم بی مهر روان بر ورق گل

بلبل شده سرمست ز بوی عرق گل

بس ریخته ای خون صراحی تو در این باغ

آتش به گلستان زده امشب شفق گل

اوراق پریشان شده اش صرف هوایی است

[...]

سعیدا