گنجور

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۲۰

 

نگه کن که ما از کجا رفته‌ایم

نه مستیم و بیراه و نه خفته‌ایم

فردوسی
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۲ - آغاز عشقنامۀ خسرو و گل

 

کنون با هرمز آشفته آیم

زمانی با حدیث رفته آیم

عطار
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۴

 

شبهاست کز خیال رخ تو نخفته ایم

با هیچکس حکایت هجران نگفته ایم

اسرار عشق روی تو در دل خزینه بود

جانا به غایتی که ز جان هم نهفته ایم

چون حلقه بر در تو مقیمم از آن سبب

[...]

جهان ملک خاتون
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۷ - در بیان حالت‌ جذب‌ و شور عاشق‌ سالک

 

زیر زنجیرت‌ چو عمری خفته‌ ایم‌

هین‌ بده زنجیر تا آشفته‌ایم‌

صفی علیشاه
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶

 

موبه‌مو شرح غمت روزی که با دل گفته‌ایم

همچو تار طره‌ات سر تا قدم آشفته‌ایم

فصل گل هم گر دلتنگم نشد وا نی شکفت

ما و دل تا عمر باشد غنچه نشکفته‌ایم

از شکاف سینه ما کن نظر تا بنگری

[...]

فرخی یزدی