گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۲

 

هلاک جانم از آن خط دلکشست هنوز

اگر چه سبزه ی سیراب شد خوشست هنوز

فدای آن گل رویم که دستزد نشدست

خراب آن می لعلم که بیغشست هنوز

بگرد آینه اش خط سبز دایره ییست

[...]

بابافغانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵

 

خمش ز لابه که طبعش مشوشست هنوز

شکر بخور مکن شعله سرکشست هنوز

تحملی که مزاجش به اعتدال آید

میان عفو و غضب در کشاکشست هنوز

بر آشنایی طفل من اعتمادی نیست

[...]

نظیری نیشابوری