گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۳

 

روزم تیره ست از آن رخ مهوش تو

عیشم تلخست از آن لبان خوش تو

هستم صنما تا بشدم از کش تو

دلخسته تر از گوهر گوهر کش تو

مسعود سعد سلمان
 

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷ - در ارتباط ولایت با نبوت

 

این جهان و آن جهان یک نقش تو

درمیان جان نشسته بخش تو

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷۱

 

سر رشتهٔ شادیست خیال خوش تو

سرمایهٔ گرمیست مها آتش تو

هرگاه که خوشدلی سر از ما بکشد

رامش کند آن زلف خوش سرکش تو

مولانا
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

سرمایه خوبی است چهر خوش تو

پیرایه نیکوی رخ دلکش تو

خلفی همه سودای رخت می ورزند

در خرمن عالمی است این آتش تو

افسر کرمانی