گنجور

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۶

 

گر زانکه چو خاک ره ستم‌کش باشی

چون باد همیشه در کشاکش باشی

زنهار ز دست ناکسان آب حیات

بر لب مچکان گرچه در آتش باشی

۲ بیت
مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۵۷

 

چون خاک زمین اگر عنان کش باشی

وز باد جفای دهر ناخوش باشی

زنهار ز دست ناکسان آب حیات

بر لب مچکان اگر در آتش باشی

۲ بیت
مهستی گنجوی
 

عطار » سی فصل » بخش ۲۴

 

ز عشق مرتضی درویش باشی

بنزد جاهلان خاموش باشی

۱ بیت
عطار
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۷۰

 

هر چند چو خاک ره عَناکش باشی

ور باد جفای دَهر ناخوش باشی

زنهار زدست ناکسان آب حیات

بر لب مچکان گرچه در آتش باشی

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الخامس: فی حسن العمل و ما یتضمّنه من المعانی ممّا اطلق علیه اسم الحسن » شمارهٔ ۳۱

 

ای دل باید که تو جفاکش باشی

خاک پی خلق را تو مفرش باشی

در وقت خوشی هم کسی خوش باشد

باید که به وقت ناخوشی خوش باشی

۲ بیت
اوحدالدین کرمانی
 

عراقی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴

 

چون خاک زمین اگر عناکش باشی

وز باد هوای دهر ناخوش باشی

زنهار! ز دست ناکسان آب حیات

بر لب ننهی، گرچه در آتش باشی

۲ بیت
عراقی