گنجور

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۸

 

از می عشقش کنون مستم نه هی

بی می عشقش دمی هستم نه هی

جز کمند زلف عنبرچین او

نقش زناری دگر بستم نه هی

ای که می گویی به جان رستی ز عشق

[...]

نسیمی