گنجور

اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۶۴ - غزل

 

ز جام عاشقی مستم دگر بار

بریدم مهر و پیوستم دگر بار

به دام عاقلی افتاده بودم

ز دام عاقلی جستم دگر بار

ز عشقت توبه کردم، چون بدیدم

[...]

اوحدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۸

 

من از جام غمت مستم دگر بار

ز دست عقل وارستم دگر بار

مرا دل خسته بود از روز هجران

ببرد آن دلبر از دستم دگر بار

من این دانم که آن یار گل اندام

[...]

جهان ملک خاتون
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۱

 

گرفته عشق او دستم دگر بار

ز دست عقل وارستم دگر بار

به صد دستان گرفتم دست ساقی

بزن دستی که زان رستم دگر بار

به عشق چشم مست می فروشش

[...]

شاه نعمت‌الله ولی