گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳۶

 

روشن است از نور رویش چشم مست سیدم

می زنم دستی در این دستان به دست سیدم

سیدم ساقی رندان است و من مست خراب

در میان باده نوشان می پرست سیدم

چون سر زلف بتان خواهم که پشتش بشکند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی