×
عطار » مختارنامه » باب بیست و هفتم: در نومیدی و به عجز معترف شدن » شمارهٔ ۲۶
هر لحظه می یی به جان سرمست دهد
تا جان، دل خود به وصل پیوست دهد
این طرفه که یک قطرهٔ آب آمده است
تا دریائی پرگهرش دست دهد
عطار » مختارنامه » باب سی و یكم: در آنكه وصل معشوق به كس نرسد » شمارهٔ ۱۰
عاشق تن خود با غم پیوست دهد
هر دم تابی در دل سرمست دهد
با هجر بسازد خوش و بیزار شود
از معشوقی که وصل او دست دهد
سراج قمری » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶
کجا کسی که چو او را صبوح دست دهد
یکی قدح به من پیر نیم مست دهد؟
سماع جان من از نعره ی بلی سازد
می روان من از ساغر الست دهد
به پاش درفتم ارچون پیاله برخیزد
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰۹
هر لحظه میی به جان سرمست دهد
تا جان و دلم به وصل پیوست دهد
این طرفه که یک قطرهٔ آب آمده است
تا دریای پر گهرش دست دهد
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ٩ - مثنوی مجلس افروز
عشق جامی بدست مست دهد
زلف معشوق را بدست دهد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۷ - هاشمی کرمانی قُدِّسَ سِرّه
کجاست آنکه مرا ساغری به دست دهد
نه دُرد داند و نه صاف، هرچه هست دهد
چو هاشمی من و خونِ جگر که ساقیِ دهر
میِ مراد به دون همتانِ پست دهد
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۷ - هاشمی کرمانی قُدِّسَ سِرّه
کجاست آنکه مرا ساغری به دست دهد
نه دُرد داند و نه صاف، هرچه هست دهد