گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳

 

در بیابان طلب، راهبری نیست مرا

سر پرواز به باد دگری نیست مرا

آن نفس باخته غواص جگرسوخته ام

که به جز آبله دل گهری نیست مرا

روزگاری است که با ریگ روان همسفرم

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

از دل مردم عالم خبری نیست مرا

چه کنم غیر وفا نامه بری نیست مرا

چشم و دل وقف تماشای دگر ساخته ام

گریه شامی و آه سحری نیست مرا

همچو آیینه همین از دگران می گویم

[...]

اسیر شهرستانی