گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶۷

 

آنها که درین حدیث آویخته‌اند

بسیار ز دیده خون دل ریخته‌اند

بس فتنه که هر شبی برانگیخته‌اند

آنگاه به حیلت از تو بگریخته‌اند

سنایی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۷ - خواب دیدن بهار سنائی را

 

همه از خاطرم گریخته‌اند

بس که زهرم به کام ریخته‌اند

ملک‌الشعرا بهار