گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۲

 

کالای جان نه چیزی‌ست کِش سرسری توان داد

یا دل که هر دم او را بر دلبری توان داد

حق جوی همچو حلاج تا سر به دار بازی

ورنه به پای هر خس کی خود سری توان داد

خود در طلب میازار یوسف بجو به بازار

[...]

آشفتهٔ شیرازی