گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا

وندران کوی نهانی نظری بود مرا

جان به جایست، ولی زنده نیم من، زیرا

مایه عمر به جز جان دگری بود مرا

مست گشتم که شبش دیدم و در خواب هنوز

[...]

امیرخسرو دهلوی