گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

از پریشانی من گر خبری بود تو را

به من و حال دل من نظری بود تو را

زنده گردم زِلحد رقص کنان برخیزم

بعد مرگ ار به مزارم گذری بود تو را

به شبیه قد و رخسار بت من بودی

[...]

بلند اقبال