گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

منظور من جز او چه بود در نظر که نیست

از حال دل چه شکوه کنم بی خبر که نیست

حرف از دهان او چه زنم راه حرف کو

بر آن میان چه دست توان زد کمر که نیست

افتاده ام چو مرغ کبابی در این دیار

[...]

سعیدا