گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱

 

خوش دولتی است عشقت تا در سر که باشد

پیدا بود کزین می در ساغر که باشد

هر عاشقی ندارد بر چهره داغ دردت

آن سکه مبارک تا بر زر که باشد

هر چشم و سر نباشد در خورد خاک پایت

[...]

سلمان ساوجی