گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳

 

فراق روی تو می‌سوزدم جگر، چه کنم؟

ز کوی عافیت افتاده‌ام بدر، چه کنم؟

به دل کنند صبوری چو کار سخت شود

دلم نماند، ز هجر تو صبر بر چه کنم؟

مرا سریست به دست از جهان و آنرا نیز

[...]

اوحدی