گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۸۲

 

ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی

وی که دل تو چون حجر هان که قرابه نشکنی

عشق درون سینه شد دل همه آبگینه شد

نرم درآ تو ای پسر هان که قرابه نشکنی

هر که اسیر سر بود دانک برون در بود

[...]

مولانا