گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹

 

به هوس باز جوان پیر نگردد هرگز

که کمان گر شکند تیر نگردد هرگز

آن که دل بست به آن حلقهٔ گیسوی، دگر

خون دل نوشد و دلگیر نگردد هرگز

شب بی شام عشا تا سحرش یک سال است

[...]

سعیدا