گنجور

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹۲

 

گل شود گر پنجهٔ من، زر نمی‌دارد نگاه

گر صدف گردد کفم، گوهر نمی‌دارد نگاه

باد دستی را شراب از صلب تاک آورده است

تیغ ازین آب ار خورد، جوهر نمی‌دارد نگاه

شرم بادا خضر را کز بهر عمر جاودان

[...]

سلیم تهرانی