گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴۶

 

مرد غوغا نیستی سرور نمی باید شدن

تاب دردسر نداری سر نمی باید شدن

مور ازین تدبیر بر دست سلیمان بوسه زد

غافل از اندیشه لشکر نمی باید شدن

گوش سنگین می شود لوح مزار باغبان

[...]

صائب تبریزی