گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۶

 

یارم سر سرو سایه ور می شکند

بر برگ سمن سنبل تر می شکند

سوز دل و آب چشم گریان مرا

می داند و می بیند و بر می شکند

مجیرالدین بیلقانی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

سنبل غالیه گون بر گل تر میشکند

ظلمت شام بر انوار سحر میشکند

هر زمان پسته شیرینش که شور شهر است

خنده ئی میزند و نرخ شکر میشکند

هر دمی حسن جهانگیر وی از ابرو و چشم

[...]

ابن یمین