گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۷۲

 

در وصالیم و ز هجران دست بر سر می‌زنیم

ما به جای نعل وارون حلقه بر در می‌زنیم

پرفشانی‌های ما در حسرت پرواز نیست

دامنی بر آتش گل هردم از پر می‌زنیم

حلقه فتراک می‌گردد به قصد خون ما

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۴

 

در رهت نا رفته از خود هر طرف سر می‌زنیم

همچو مژگان بیخبر در آشیان پر می‌زنیم

چون سحر خمیازه آغوش فنا رامی‌کند

ما ز فرصت غافلان سرخوش که ساغر می‌زنیم

از خراش سینه مشق مدعا معلوم نیست

[...]

بیدل دهلوی