گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸

 

می‌فروشم راحت و عشق ستمگر می‌خرم

می‌دهم روز خوش و آسیب اختر می‌خرم

ای که باز افکنده‌ای در تیغ کاه رغبتم

گر متاع غم بود بگشا که اکثر می‌خرم

در سرشت من قبول شیوهٔ انکار نیست

[...]

عرفی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳

 

هر متاع فتنه کز عشق ستمگر می خرم

می دهم باز و به منت بار دیگر می خرم

دهر مرد افکن به میدانم کند تکلیف و من

می دهم روز خوش و آسیب اختر می خرم

مُهر منمای و مجو از من که من این جنس را

[...]

عرفی