گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۴۴ - شب تا به صبح

 

در فراقت ای بت سیمین برم، شب تا به صبح

می چکد خونابه از چشم ترم، شب تا به صبح

ز آتش هجر تو و، سیلاب اشک دیده ام

گاه در آبم گهی در آذرم، شب تا به صبح

هیچ آگه نیستی ای ماه رو، کز دوریت!

[...]

ترکی شیرازی