گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹

 

بر سر کویت ای پسر، پی سپرم، دریغ من!

با غم رویت از جهان میگذرم، دریغ من!

با تو نشست دشمنم روی به روی و من چنین

دور نشسته در شما می‌نگرم، دریغ من!

برد گمان که به شود خسته دلم به وصل تو

[...]

اوحدی