گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۹

 

چه شود کز سر رحمت به سرم باز آیی؟

در وصلی بگشایی ز درم باز آیی؟

از برم صبر و قرار و دل و دانش بردی

نام اینها نبرم گر به برم باز آیی

چون ز هجر تو شوم کشته بیایی، دانم

[...]

اوحدی