گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۳

 

تا تیغ تو بگذاشته لب بر لب زخمم

باز است بشکر تو ستمگر لب زخمم

هرگز نگرفته است دهنها بزبانها

خویی که گرفته است بخنجر لب زخمم

جز شکوه بیمهریت از دل نتراود

[...]

واعظ قزوینی