گنجور

عطار » مظهرالعجایب » بخش ۶۵ - در پند پدر فرزند را

 

جمله عالم نور او بگرفته است

زاهد خود بین چه غافل رفته است

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۲ - حكایت شهباز و صیاد

 

شاه گفت این از کجا بگرفته است

این ازان ماست زینجا رفته است

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۱۵ - جواب عیسی علیه السلام سبیحون را

 

ذات بیرون درون بگرفته است

بر سر هر کس قضائی رفته است

عطار
 

محمد کوسج » برزونامه (بخش کهن) » بخش ۳ - آغاز داستان برزو

 

کنون چند روزست تا رفته است

گذرگاه نخجیر بگرفته است

محمد کوسج
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

سرومن، صد خارم از دست تو در پا رفته است

دست من گیر از کرم چون پایم از جا رفته است

بعد از این خواهد ز صحراسیل خون آمد بشهر

بسکه خون دل ز چشم ما بصحرار رفته است

هیچکس را خاری از دست غمت بر پا نرفت

[...]

اهلی شیرازی