گنجور

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۸

 

کشم آهی که گردون پر شرر شی

دل دیوانه‌ام دیوانه‌تر شی

بترس از برق آه سوته دیلان

که آه سوته دیلان کارگر شی

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۳۹

 

دل دیوانه‌ام دیوانه‌تر شی

خرابه خانه‌ام ویرانه‌تر شی

کشم آهی که گردون را بسوجم

که آه سوته دیلان کارگر شی

باباطاهر
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲ - نعت پیغمبر اکرم (ص)

 

رفتی ز بساط هفت فرشی

تا طارم تنگبار عرشی

نظامی
 

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸ - در معنی من عرف نفسه فقد عرف ربه فرماید

 

تو قدر خود نمیدانی که عرشی

ز کرسی آمده در عین فرشی

عطار
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۱۲۱ - در بیان آنکه نور انبیاء و اولیاء و مؤمنان قدیم است و قایم به خدا. حدوث و عدد در صورت ایشان باشد نه در معنی‌شان. از اینرو می‌فرماید پیغامبر علیه السلام که « کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین »  و از آن سبب یک نفس‌اند که همه زنده به نور حق‌اند چون نظر به نور ایشان کنی جمله را یک بینی و اگر به صورتشان نگری متعدد نماید همچنانکه آفتاب در صد هزار خانه می‌تابد خانه‌ها متعدداند اما نور یکی است از این جهت مصطفی صلوات اللّه علیه مؤمنان را نفس واحد خواند که آن یگانگی مخصوص بدیشان است، باقی همه متعدداند ظاهراً و باطناً. مثلا هر کس را در خانه‌ی خود چراغی هست از مُردنِ چراغِ یکی، خانه‌ی دیگری تاریک نشود. زیرا هر یکی جدا چراغی دارند. الا چراغ خانه‌ی مؤمنان چون آفتاب است که اگر غروب کند یا منکسف گردد همه خانه‌ها تاریک شوند و در تقریر آنکه هر که مدح اولیا می‌کند در حقیقت مداح خویشتن است چنانکه مولانا قدسنا اللّه بسره العزیز می‌فرماید

 

جان وحیی است کاو بود عرشی

روح حیوان است اسفل و فرشی

سلطان ولد