گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

با تو وصلم شب نوروز میسر شده بود

شبم از وصل تو با روز برابر شده بود

همه شب تا بسحر خنده تو می کردی و شمع

سوختن بر من و پروانه مقرر شده بود

می گشودم گره از زلف تو وین بود سبب

[...]

فضولی