×
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۰
تو را دل دادم ای دلبر، شبت خوش باد، من رفتم
تو دانی با دل غمخور، شبت خوش باد، من رفتم
اگر وصلت بگشت از من روا دارم روا دارم
گرفتم هجرت اندر بر شبت خوش باد من رفتم
ببردی نور روز و شب بدان زلف و رخ زیبا
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴
کجایی؟ ای ز جان خوشتر، شبت خوش باد، من رفتم
بیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد من رفتم
نگارا، بر سر کویت دلم را هیچ اگر بینی
ز من دلخسته یاد آور، شبت خوش باد من رفتم
ز من چون مهر بگسستی، خوشی در خانه بنشستی
[...]