گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹

 

به سر زلف سیه دوش گره برزده بود

خلق را آتش سوزنده به دل در زده بود

مرد را مردمک دیده به خون تر می‌کرد

عنبرین خال که بر برگ گل تر زده بود

حسن بالای چو سروش ز خرامیدن و خواب

[...]

اوحدی