×
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳
جذبهها زین کوشش بیبال و پر دیدیم ما
کعبه و بتخانه را در یک سفر دیدیم ما
هجر ما آیینه وصل است و بعد آیین قُرب
هر قدر شد دور آن را بیشتر دیدیم ما
از غبار ما بهار چشم حیران میچکد
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲
جامع رشک جنان فیض اثر دیدیم ما
گوییا در شام دنیای دگر دیدیم ما
سقف جامع با سراجات منیرش بی گمان
آسمان و کوکب و شمس و قمر دیدیم ما
واعظان در هر طرف سرگرم وعظ خویشتن
[...]