گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲

 

مه نو شد و آن یار سفر کرده نیامد

معشوق جگرخوارهٔ دل برده نیامد

آزاد کنیم از پی کفارت او جان

کان دلبر بد عهد قسم خورده نیامد

آزرده شد از تیغ جدائی دل و جانم

[...]

ناصر بخارایی