گنجور

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۱

 

به چشمم بی رخت مینا دل افسرده را ماند

قدح از موج صهبا بزم بر هم خورده را ماند

نهانم همچو بوی غنچه در آغوش دلتنگی

فضای شش جهت یک خاطر آزرده را ماند

نبیند زخم تیغ عشق هرگز روی بهبودی

[...]

جویای تبریزی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳۷

 

گه گشاید حجاب و گه بندد

شاهد پشت پرده را ماند

جلوه ها می کند ز پرده حسن

بار هر هفت کرده را ماند

می گریزد ز دست تیر زنان

[...]

ادیب الممالک