گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۱۸

 

بوسه از کنج لب یار نخورده است کسی

ره به گنجینه اسرار نبرده است کسی

من و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟

اینقدر صبر به عاشق نسپرده است کسی

لب نهادم به لب یار و سپردم جان را

[...]

۷ بیت
صائب تبریزی